comments: true
یک بروزرسانی کوچک نشان دهنده حرکت رو به جلو است. نشان میدهد که به حرفها گوش میکنید. نشان میدهد که حقههای بیشتری در آستین دارید. موج دومی از آوازه برای شما به همراه دارد. تأکید مجددی است بر حسن نیت شما. چیزی است که میتوانید دربارهاش صحبت کنید و دیگران میتوانند دربارهاش وبلاگ بنویسند.
این که بدانید بروزرسانی بعدی در کار است باعث میشود که قبل از عرضه بر روی اجزای مهمتر تمرکز کنید. به جای تلاش برای وارد کردن چیزهای جدید، میتوانید بر روی کامل کردن ویژگیهای اصلی کار کنید. بعد از آن میتوانید بگذارید محصول در معرض هوای تازه قرار بگیرد. وقتی این اتفاق افتاد میتوانید بازخوردهای مشتریان را بگیرید و بدانید که در مرحله بعد چه قسمتهای نیاز به توجه ویژه دارند.
این روش «گامهای کوچک» به خوبی برای Backpack کار کرد. ما ابتدا پایه محصول را منتشر کردیم و چند هفته بعد از آن ویژگیهایی مثل Backpack Mobile برای موبایلها و برچسبزنی را اضافه کردیم چرا که آنها مهمترین چیزهایی بودند که مشتریها از ما خواسته بودند.
بعد از عرضه، وبلگنویسی را متوقف نکنید. وبلاگی را به محصول اختصاص بدهید و به طور مرتب (حداقل هفتهای یک بار و بیشتر اگر میتوانید) در آن مطلب بنویسید تا نشان دهید که محصولتان یک مخلوق زنده است.
چیزهایی که باید در آن بگنجانید:
یک وبلاگ فقط نشان دهنده زنده بودن محصول نیست بلکه باعث میشود شرکت شما چهره انسانیتری داشته باشد. تکرار میکنیم که از دوستانه و شخصی به نظر رسیدن واهمهای نداشته باشید. بعضی وقتها شرکتهای کوچک احساس میکنند که باید «بزرگ» و «فوق حرفهای از روز ازل» به نظر برسند. این رفتار گویا نسخه تجاری «عقده ناپلئونی» است. از کوچک به نظر رسیدن ناراحت نباشید. برعکس خوشحال باشید که میتوانید با مشتریانتان مثل یک دوست صحبت کنید.
زنده است
یک وبلاگ منظم بروزشونده بهترین دلیل برای نشان دادن زنده بودن توسعه یک برنامه وبی است. این که برنامه دوست داشته میشود و این که اینجا چراغی روشن است. یک وبلاگ متروک یعنی یک محصول متروک و میگوید آدمهای مسئول پشت فرمان خوابیدهاند.
گفتگو با کاربران در وبلاگ را ادامه دهید و در اطلاعاتی که به اشتراک میگذارید شفاف و بخشنده باشید. بگذارید فلسفههای شرکت شما بدرخشند و توجهها را به خود جلب کنند. با فکری باز به رقبا لینک بدهید و درباره آنها بحث کنید. درباره ویژگیهای جدید اطلاعرسانی کنید و نظرات را گرفتن بازخوردها باز بگذارید.
یک محصول زنده، محصولی است که با کاربران حرف میزند و به آنها گوش میکند. یک وبلاگ محصول مرتب بروزشونده، شفافیت و حس تعلق به یک جامعه و وفاداری شما به نام و نشان تجاریتان را تبلیغ میکند. یک تبلیغ فوقالعاده و البته رایگان.
به عنوان یک ویراستار در Lifehacker، به وبلاگ محصول برنامههای وبی که دوست دارم مثل گوگل، فلیکر، del.icio.us و 37signals مرتباً سر میزنم. احتمال این که من از اینها نام ببرم بیشتر است تا برنامههایی که مطالب یک جهته در نشریات منتشر میکنند و با کاربران و هوادارانشان گفتگوی مستقیم ندارند.
Gina Trapani، برنامهنویس وب و ویراستار Lifehacker (نقل از the productivity and software guide)
این روزها به نظر میرشد هر چیزی همیشه در حالت بتا است. این کار فرار کردن از مسئولیت است. وضعیت بتای تمام نشدنی به کاربران میگوید شما نمیخواهید یک محصول نهایی را منتشر کنید. این کار یعنی: «از این استفاده کنید ولی بدانید که اگر کامل نیست، مشکل خودتان است.»
بتا یعنی لگد زدن به کاربران. اگر خودتان آن قدر به محصول عرضه ده اطمینان ندارید چطور انتظار دارید کاربران به آن اطمینان داشته باشند؟ بتای خصوصی خوب است، بتای عمومی افتضاح است. اگر کار برای مصرف عمومی آماده نیست آن را برای مصرف به عموم عرضه نکنید.
منتظر به کمال رسیدن محصول نمانید چون هرگز اتفاق نخواهد افتاد. ولی مسئولیت چیزی را که عرضه میکنید بپذیرید. منتشرش کنید و آن را یک «عرضه» بنامید. در غیر این صورت فقط دارید بهانهتراشی میکنید.
بتا بی معنی است
خاک بر سر کارمندان گوگل به خاطر به وجود آوردن این مشکلات. از این به بعد کاربران هم مانند توده توسعهدهندگان یاد میگیرند که «بتا» در اصل یعنی هیچ.
Mary Hodder، معمار اطلاعات و طراح تعاملات (نقل از The Definition of Beta)
همیشه اوقات
فقط منم یا همه ما همیشه اوقات «بتا» هستیم؟
Jim Coudal، بنیانگذار Coudal Partners
این که یک «باگ» در محصول پیدا کردهاید نباید شما را به وحشت بیاندازد. همه نرمافزارها باگ دارند و این یکی از واقعیتهای زندگی است.
نیازی نیست بلافاصله همه باگها را رفع کنید. خیلی از باگها آزاردهندهاند اما کشنده نیستند. آزاردهندهها میتوانند مدتی روی میز بمانند. باگهای که باعث میشوند بگویید «به نظر درست نمیآید» و یا برخی «تخطی از قوانین» میتوانند مدتها کنار گذاشته شوند. اگر یک باگ پایگاه داده را از بین میبرد باید بلادرنگ رفعش کنید.
باگها را اولویتبندی کنید. چه تعداد از افراد در معرض آنند؟ چفدر مسأله جدی است؟ آیا این باگ نیاز به توجه فوری دارد یا میتواند صبر کند؟ الان چه کار میتوانید بکنید که بیشترین اثر را بر بیشترین کاربران بگذارد؟ اغلب اوقات اضافه کردن ویژگی جدید به محصول مهمتر از رفع خطای یک باگ است.
همچنین فرهنگی نسازید که ترس از باگ آن را احاطه کرده باشد. باگها اتفاق میافتند. همیشه دنبال کسی نباشید تا سرزنشش کنید. با این کار چیزی که به دست میآورید محیطی است که به جای بحث آزاد درباره باگها، آنها را زیر فرش مخفی میکند.
همچنین به یاد بیاورید که پیش از این درباره صداقت چه گفتیم. اگر مشتریها از یک باگ شکوه و شکایت دارند، با آنها صریح باشید. به آنها بگویید که متوجه موضوع شدهاید و آن را بررسی میکنید. اگر در لحظه نمیتوانید آن را رفع کنید دلیلش را به آنها بگویید و توضیح دهید که در حال کار بر روی قسمتهایی هستید که کاربران بیشتری را تحت تأثیر قرار میدهد. بهترین سیاست، صداقت است.
وقتی چیزی را در آب میاندازید، موج هم برمیخیزد. وقتی ویژگی جدیدی اضافه میکنید، سیاستها را تغییر میدهید، چیزی را حذف میکنید واکنشهای خیلی سریع و اغلب منفی بروز میکند.
بر تغییر دادن سریع چیزها در واکنش به ترسها غلبه کنید. در آغاز احساسات پرشورند. ولی اگر این ۲۴ یا ۴۸ ساعت اولیه را پشت سر بگذارید، معمولاً همه چیز آرام میشود. اغلب مردم قبل از این که هر چیزی را که اضافه کردهاید بیازمایند (یا با چیزی که حذف کردهاید کنار بیایند) واکنش نشان میدهند. بنابراین کنار بنشینید و هیچ کاری نکنید تا کمی زمان بگذرد. آنگاه میتوانید پاسخ معقولی بدهید.
همچنین به یاد داشته باشید که صدای واکنشهای منفی همیشه بلندتر و پرشور و احساستر از نمونههای مثبت است. در حقیقت ممکن است فقط صداهای منفی بشنوید در حالی که اکثر کاربران شما از تغییرات خوشنودند. مطمئن شوید که در یک تصمیمگیری ضروری ولی بحث برانگیز، احمقانه دنده عقب نروید.
هم خوراکهای خبری مرتبط با محصول و هم رقبای آن را دنبال کنید (عاقلانه است که روشهای دشمن را بشناسیم). از خدماتی مثل PubSub، تکنوراتی، Feedster و دیگران (برای آگاهی از کلمات کلیدی، نام شرکتها و محصولات) استفاده کنید تا بروز باشید. با RSS این اطلاعاتی که مرتباً بروز میشوند مستقیماً به دست شما میرسند و میتوانید به سرعت خود را بروز کنید.
در حین پیشبرد کارها، از مقاومت در برابر بادکنکی شدن نترسید. همیشه وسوسهای برای چند برابر شدن هست. اما راهش این نیست. فقط به خاطر این که چیزی که بیشتر عمر کرده و بالغتر شده است، نباید فکر کرد که باید پیچیدهتر هم شده باشد.
نیازی نیست تا از این خودنویسهای مخصوص فضانوردی باشید که خارج از جو و بدون وجود جاذبه میتوانند بنویسند. بسیاری اوقات بهتر است که یک مداد باشید. لازم نیست چاقوی همه کاره سوئیسی باشید. میتوانید فقط یک آچار پیچگوشتی باشید. لازم نیست ساعت غواصیی بسازید که در عمق ۵۰۰۰ متری هم کار میکند وقتی که کاربران شما آدمهای عادیی هستند که روی زمین صاف راه میروند . فقط میخواهند بدانند ساعت چند است.
محصول را فقط به خاطر این که بزرگتر به نظر برسد باد نکنید. با این چیزها برنامهها فقط باد میشوند.
جدید همیشه به معنای ارتقا یافته نیست. بعضی وقتها تنها کاری که باید بکنید این است که اجازه بدهید محصولی وجود داشته باشد.
یکی از مهمترین مزایای برنامههای وبی در مقایسه با برنامههای سنتی رومیزی همین است. سازندگان نرمافزارهای رومیزی مثل Adobe، مایکروسافت، Intuit مجبورند هر سال به شما نسخههای جدید بفروشند. و از آنجایی که نمیتوانند همان نسخه قبلی را دوباره به شما بفروشند، مجبورند برای توجیه قیمت و خرید جدید ویژگیهای جدید اضافه کنند. و بادکنکیها از همینجا آغاز میشوند.
با نرمافزارهای وبی بر مبنای مدل اشتراکی، مردم هر ماه پولی را میپردازند تا از خدمات استفاده کنند. بنابراین برای فروش بیشتر لازم نیست همینطور چیزهای جدید اضافه کنید و اضافه کنید و اضافه کنید. شما فقط باید خدمات با ارزشی را به آنها ارائه کنید.
بخشی از زیبایی برنامهی وبی جاری بودن آن است. لازم نیست آن را بستهبندی کنید، به آدرس مشتریان بفرستید و سالها برای انتشار نسخه دوم آن صبر کنید. در حالیکه در حال کار است میتوانید آن را ناخنک بزنید و تغییر بدهید. این را بپذیرید که ممکن است ایده اولیه شما بهترین نباشد.
Flickr را ببینید. ابتدا با یک بازی چند نفره به نام «The Game Neverending» شروع کرد. خالقان به زودی دریافتند که ویژگی به اشتراک گذاری عکسهای بازی محصولی خواستنیتر از خود بازی است که سرانجام کنار گذاشته شد. اراده پذیرفتن اشتباهها و و درس آموختن از تغییرها را داشته باشید.
موجسوار باشید. به اقیانوس نگاه کنید و ببینید چه زمانی موجهای بلند میرسند و به سرعت خود را با آنها تطبیق دهید.